تقدیم به صاحب خانه امام حسن (ع)
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن
می رسد از گوشه مقتل صدای مادرش
ای زنا زاده بیا و دست بردار ازسرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی
بی حیا باخنجرت بازی مکن باحنجرش
تو نمی بینی مگرغرق مناجات است او
پای خود برداراز روی لبان اطهرش
دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند
با نوک نیزه مکن پهلوبه پهلو پیکرش
دست من ازپوست آویزان به زیرتیغ تو
تا سپر باشد برای ناله های آخرش
نیزه بازی با تن بی سر زمن آغاز کن
طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش
ازضریح سینه اش برخیزای چکمه به پا
پای خودمگذار روی بوسه پیغمبرش
دیراگربرخیزی ازجای خودت یابن الدعی
عمه نفرین کرده دست خودبردبرمعجرش